نور حقیقتی بدیهی است؛  آنقدر بدیهی که گویا انگار نه انگار پاره ای از جهان ماست و ما همواره بدان بی توجهیم. نور برای عامه انسانها پدیده ای بی اهمیت به نظر می رسد. نور با نمایان ساختن پیرامون برای ما دریچه ای می گشاید که بواسطه آن بافت را بشناسیم، رنگ را، شکل، فاصله و ابعاد را. در واقع این خصیصه  نور، در زندگی روزمره ما سبب می شود تا تعاملی پویا با جهان گرداگرد خویش داشته باشیم. شیوه  تابش نور به یک صحنه، به یک گل، به یک چهره، اهمیت غیر قابل انکاری در تحریک احساسات ما دارد. نحوه بازتاب نورها، رنگ ها و سایه ها در یک تصویر، تصویری که به چشم می بینیم، می تواند به روح ما احساس آرامش، نشاط، يا خشم، سستی، مریضی و کسالت دهد. با نگاه هنرمندانه از این منظر، می توان بداعتی در فن بیان هنری یافت؛ بداعتی که با تسخیر عاملی ظاهرا بی تأثیر در محیطِ پیرامون، تمامیت مخاطب را به چالش می کشاند. شناخت صحیح ماهیت نور موجب آشنایی ما با لطافت دنیای رنگ و بافت می گردد؛ دنیایی که هیچ حد و مرزی برای سیر در آن نمی توان یافت. ماهیت نور و رنگ در هنر عکاسی پدیده ای پیچیده و کاملا فنی است، فی المثل با این چالش برخورد کرده ایم که از صحنه ای تصویری رنگی می گیریم اما وقتی تصویر را می بینیم دچار یأس می گردیم  چون مثلا رنگ خاصی که مد نظر ماست در یک صحنه، رنگی نیست که می بایست باشد، یا تصویر فاقد آن برجستگی ها و عمق میدان لازمی است که ما به چشم، آنها را در صحنه دیده ایم و این موضوع درد ناک است. این پدیده از تفاوت مکانیسم دید در چشم انسان و مکانیسم ثبت تصاویر در یک دوربین سر می زند.  دوربین تصویری را ثبت می نماید که برای آن ابزار قابل درک و ملموس است؛ نه آنكه ما فرمان داده ایم. مثلا طیف مرئی نور برای چشم انسان حتی از انسانی به انسان دیگر متفاوت است در حالی که برای یک دوربین در هر شرایطی طیف مرئی بازه ای مشخص و ثابت دارد، رنگ هایی به چشم های ما مي آیند که دوربین در حالت عادی قادر به ثبت آن ها نیست اما با شناخت ماهیت نور و رنگ می توان به جایی رسید که عکاس پدیده ها را چشم نواز تر از واقعیت ثبت نمايد. به هر حال نور و رنگ دو پدیده کاملا فنی در عکاسی هستند که از قوانین و المان های فیزیکی خاص خود پیروی می کنند. هر چند می توان با آزمون و خطا به علم نانوشته ای در ثبتِ درستِ وقایع رسید، اما این راه بسیار دشوار است و می بایست تجربه ای از شکست های پیوسته را پشت سر گذاشت. شناخت ماهیت نور و رنگ، این دو پدیده ی همیشه با هم، برای یک هنر مند عکاس، به زبان عامیانه از نان شب واجب تر است، چرا که این خلأ، بدون شناخت، هرگز برای یک عکاس قابل تنفس نمی شود. در این قسمت سعي را بر اين مبنا گذاشته ايم که مخاطب با خواندن این مقاله، به صورتی عامیانه با مفاهیم بی منتهای نور، رنگ و ترکیبی از این دو، مانند کنتراست، تونالیته و چرخه رنگ، آشنایی پیدا کند. امیدواریم توانسته باشیم در این امر رضایت خاطر شما مخاطبان عزیز را همراه سعی خویش نماییم.

         مختصر يادآوري از تئوري رنگ


فيزيك رنگ :
با اينكه تئوري رنگ قرن هاست كه در هنر مورد بحث و تحقيق قرار گرفته، در دنياي عكاسي بحث تقريبا جديد و ارزشمندي است. با هم مروری به دانش خود از علم فيزيك خواهيم داشت؛ مغز به كمك چشمها طول امواج الكترومغناطيسی که در محدوده طيف مرئی قرار دارند را تفسير مي كند، که به آن رنگ مي گويند. رنگ هاي مرئی به طور تقريبي، بين ۴۰۰ تا ۸۰۰ نانومتر (با طول موج ها و رنگ هاي مختلف) واقع شده اند. درست مثل طيف رنگ هاي يك رنگين كمان. اين طيف را به ۷ رنگ مي توان تقسيم کرد. هر رنگ می تواند در محدوده طيف خود متفاوت باشد؛ (هم از لحاظ ساچوريشن و هم روشني و تيرگي)، بطوری که گفته مي شود چشم انسان قادر است بیش از ۱۰ ميليون رنگِ متمايز را تشخیص دهد.

چرخه رنگ :
تئوري رنگ، هنرِ تركيب رنگ هاست؛ به نحوي كه به تاثير مطلوب برسيم. در تئوري رنگ، معمولا از چرخه رنگ صحبت به ميان مي آيد. چرخه رنگ همان طيف رنگ است كه به صورت دايره وار قرار گرفته، به نحوي كه دو سر بنفش و سرخ به هم وصل شوند و از آن، براي نشان دادنِ ارتباط و تركيب رنگ ها استفاده مي شود. در اين چرخه، رنگ ها به صورت طيفي پيوسته قرار دارند، اما براي درك بهتر، می توان آن را به ۱۲ رنگ تقسیم کرد. حفظ كردن آرايش چرخه رنگ به ما كمك مي كند تركيب هاي رنگي مطلوب تري داشته باشيم و نکته حائز اهميت آن است که از نحوه تركيب رنگ ها مي توان احساسات و واكنش هاي متفاوتي را (چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم) بوجود آورد.

رنگ هاي اوليه (درجه اول) :
۳ رنگِ قرمز، آبی و زرد در چرخه، رنگ هاي اوليه هستند. ساير رنگ ها، از تركيب این ۳ رنگ بوجود مي آيند.
در صنعت چاپ، رنگ هاي اوليه سايان(Cyan) ، ماژنتا (Magenta) و زرد (Yellow) هستند كه از آن با نام CMYK ياد مي شود.  (k نماينده رنگ سياه است.)

 سيستم افزايشي (تركيب نورRGB :
 اگر به صفحه مانيتور يا تلويزيون دقت كنيم خواهيم ديد كه هر رنگ، از نقطه هاي قرمز، آبي و سبز بسيار كوچكي تشكيل شده که به آن سيستم افزايشي مي گويند. از ترکیب ۱۰۰ درصدی این ۳ رنگ، سفيد حاصل مي شود.

سيستم كاهشي (تركيب رنگCMYK :

همان طور كه پيشتر گفتيم رنگ هاي اوليه در صنعت چاپ سايان(Cyan)، ماژنتا (Magenta) و زرد (Yellow) هستند كه سيستم كاهشي رنگ نام دارد. اين اتفاق زماني مي افتد كه رنگ هيچ رنگي از (رنگ) خودش ساطع نكند بلكه رنگ هاي پيرامونش را بازتاب كند. در اين سيستم وقتي همه رنگ ها با هم تركيب شوند، رنگ سياه حاصل مي شود.

رنگ هاي ثانويه / تركيبي (درجه دوم) :
رنگ هايي هستند كه از تركيب رنگ هاي اوليه بوجود مي آيند.  (رنگ هاي ثانويه همان رنگ هاي اوليه صنعت چاپ در سيستم كاهشي رنگ هستند.)

۱- زرد + قرمز = نارنجي     ۲- قرمز + آبي = بنفش     ۳- آبي + زرد = سبز


رنگ هاي گروه سوم (درجه سوم
) :
رنگ هايي هستند كه بين رنگ هاي گروه اول و دوم  قرار دارند.

تركيب رنگ ها:
تركيب رنگ تقريبا مهم ترين و سخت ترين بخش تئوري رنگ است. اين هميشه به قضاوت شخصي ما وابسته است كه تركيبي از كدام رنگ ها را در کنار هم داشته باشيم؛ هر چند راهبردهايي وجود دارند كه به ما كمك مي كنند تركيبي از رنگ هايي داشته باشيم كه با هم جذابتر به نظر برسند و چشم آنها را بيشتر دوست داشته باشد.

رنگ هاي آنالوگ (مشابه)  :
هر رنگ با هر يك از رنگ هاي دو طرفش در چرخه ۱۲ قسمتي رنگ، يا هر دو رنگي كه در دو طرف يك رنگ واقع مي شوند، رنگ هاي آنالوگ (مشابه) هستند. مثلا زرد و نارنجي، نارنجي و قرمز، زرد و سبز. معمولا طرح رنگ هايي از اين دست در طبيعت ديده مي شود. منظره اي كه در آن از رنگ هاي آنالوگ استفاده شده، آرامش و حس هارموني بيشتري دارد. به عبارتی ساده تر، هارموني مشابه وقتي است كه در چرخه رنگ (۱۲ قسمت) هر رنگ با رنگ كناري خود تركيب شود. مثل زرد و سبز، زرد و نارنجي.

رنگهای مکمل :
رنگ هايي هستند كه در چرخه رنگ دقيقا مقابل هم قرار گرفته اند. اين رنگ ها كاملا با هم در تضادند و شات هاي مهيج تر و زنده تري را ترتيب مي دهند. اغلب استفاده از اين رنگ ها به عنوان رنگ هايلايت مطلوب به نظر مي رسد.

رنگ هايلايت :
رنگ هايلايت زمانی استفاده می شود که بخواهیم بر موضوعی تاکید داشته باشیم و معمولا در تضاد با رنگ هاي اوليه و ثانويه به كاربرده مي شود؛ البته بايد با اعتدال استفاده شود. در اين موارد معمول آن است كه از رنگ هاي مكمل استفاده شود.

رنگ هاي انشعاب مكمل :
رنگي است كه در تقابل با ۲ رنگ آنالوگ باشد. مثلا قرمز و ۲ تن رنگ سبز و آبي. اين نوع از تركيب رنگ به عكس كنتراست ويژه اي مي بخشد؛ هر چند به قوت رنگ هاي مكمل نيست و البته هارموني بيشتري نسبت به رنگ هاي مكمل ايجاد مي كند.

رنگ هاي ۳ تايي (ثلاثي) :
۳ رنگي هستند كه مسافت يكساني نسبت به هم در چرخه رنگ دارند. وقتي عكسي رنگارنگ و در عين حال متعادل مي خواهيم، بهتر است از اين نوع تركيب بهره بگيريم. به طور كلي می توان گفت كه خطر استفاده از رنگ هاي محدود، كمتر از استفاده از تعداد زيادي از رنگ هاست. هرچه از تعداد بيشتری رنگ استفاده کنیم موجب می شود كادر عكسمان شلوغ تر شود، چشم ها خسته شوند و مخاطب سر در گم شده و سخت تر پيام عکاس را را دريافت كند. در اين مواقع يكي از رايج ترين قوانين استفاده از تركيب ۳ رنگ است.

تضاد رنگ:
تضاد رنگ (hue) به تركيب هاي رنگي چرخه رنگ مربوط مي شود. تركيب رنگ هاي مشابه يا آنالوگ، تضاد رنگي كمتر و تركيب رنگ هاي مكمل، تضاد رنگي بيشتري دارند. تضاد همچنين به رنگ هاي سرد و گرم مربوط مي شود.

رنگ هاي سرد :
“محور زرد/ بنفش بر روي دايره رنگي، حدي را مشخص مي سازد كه رنگ هاي گرم را از رنگ هاي سرد جدا مي كند.” رنگ هاي زرد، زرد-سبز، سبز، آبي-سبز، آبي، آبي-بنفش، و بنفش جزو رنگ هاي سرد هستند. چشم انسان رنگ هاي سرد را دور تر مي بيند. بنابرين رنگ هاي سرد همچون سبز و آبي بيشتر نقش زمينه اي به خود مي گيرند و اغلب به عنوان پس زمينه هاي موفق به كار گرفته مي شوند.

رنگ هاي گرم :
رنگ هاي نيمه راست دايره رنگي (محور زرد بنفش)، زرد، زرد-نارنجي، نارنجي، قرمز-نارنجي، قرمز، قرمز بنفش و بنفش در شمار رنگ هاي گرم هستند. چشم انسان رنگ هاي گرم را نزديك تر مي بيند. رنگ هاي گرم برجسته تر اند و در پيش زمينه واقع مي شوند.

رنگ هاي خنثي:
رنگ هاي سفيد، سياه، خاكستري، فيلي، قهوه اي روشن مايل به زرد و خاكستري (بژ)، خاكستري مايل به قهوه اي جزو رنگ هاي خنثي هستند.
(رنگ هاي خنثي نيز خود به گروه گرم و سرد تقسيم مي شوند.)

رنگهایی پیشرو (فعال)  و  پسرو (منفعل) :
رنگ هايی که در محدوده گرمِ طيفِ رنگ قرار دارند، اصطلاحا رنگ هاي پيشرو و فعال نامیده می شوند. خصوصیت اصلی این رنگها برجسته بودن آنهاست؛ معمولا در پيش زمينه عكس قرار مي گيرند و اينكه می توانند ذهن را در نگاه اول متوجه خود سازند. مثلا رنگ قرمز تقريبا هميشه رنگ غالب در عكس است. اگر در پيش زمينه عکس مان عنصر قرمز رنگي داشته باشيم، به عكسمان عمق بیشتری مي دهد. حتما تا بحال با عكسي مواجه شده ايد كه رنگ قرمز بسيار كمي در آن به كار گرفته شده، اما همان مقدار کم نیز بر كل عكس حاكم بوده. رنگ نارنجي و زرد هم تقريبا همين تاثير را دارند البته نه به شدت رنگ قرمز. مثلا رنگ زرد به پس زمينه اي است كه براي آن در نظر گرفته مي شود، وابسته است. مسلما اين رنگ بر روي يك پس زمينه سياه بسيار برجسته تر از يك پس زمينه سفيد است. پس مراقب باشيم رنگ ها در خدمت عكس ما باشند نه آنكه آن را خراب كنند.
رنگ هايی که در محدوده سردِ طيفِ رنگ قرار دارند، اصطلاحا رنگ هاي پسرو و منفعل نامیده می شوند. اين رنگ ها پس زمينه را بيشتر دوست دارند و به همين علت است كه رنگ هاي سردِ سبز و آبي پس زمينه هاي بسيار موفقي را ترتيب مي دهند و به رنگ هاي ديگر قدرت مانور و مطرح شدن مي دهند. بخش وسيعي از آسمان آبي و تپه هاي مواج سبز رنگ، مورد مناسبي هستند تا از آن بهره ببريد. البته همان طور كه مي دانيم، قوانين تنها راهبرد هايي هستند و اين هنر عكاس است كه با دانش و آگاهي و هدفمند، قوانين را نقض كند.

کنتراست :
كنتراست همان تضاد روشنایی رنگ است. وقتی کنتراست بالا می رود یعنی تونالیته ی کمتری از رنگ های هم خانواده یا میان طیفی در اختیار ماست، رنگ ها به سمت طیف های سرد تر و یا گرم تر سوق یافته اند.

تونالیته :
تونالیته مفهومی شبیه به کنتراست است اما با این تفاوت که هر چقدر تونالیته ی یک طیف با کنتراست مشخص، غنی تر باشد، آن طیف چشم نواز تر است.

به زودی ... !